بنفشه ها دوباره باز می گردند :

 

می روئی هم چون بنفشه      

در دشتی که

به ماتم نشسته است

و خنده را

به لب های بسته

هدیه می کنی

تا باز بخندن به دنیا

…….

می جوشی هم چون چشمه

در بیابان های خشک

تا سیراب کنی

گیاهان را

تا باز بخوانند

پرندگان سرود عشق را

در این فضای سرد

………

فریاد می کنی

در سرزمینی که

زنان را به اسیری می برند

آنجا که دختران

از روز تولد

مهر گناه بر جبین شان

نقش بسته است

وتعویض می شوند

با حیوانات

………

می رقصی

هم چون نیلوفر

وبه گل می نشانی

بید مجنون را

در تمام جنگل های جهان

………..

دست هایت

به آغوش می کشند

کودکان تنهای جهان را 

با مهربانی

وقلب ت می طپد از شادی 

هم چون کودکان

………

قدم های استوارت را

بر می داری 

در کوره راهای تاریک

تا روشن کنی آنرا

وبسازی فردای بهتر

برای همه انسان ها.

 اکبر یگانه 2013.09.17